آرادآراد، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
افراافرا، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
فندوقفندوق، تا این لحظه: 7 ماه و 1 روز تو دل مامانشه

میوه های دلم

ماجرای سردرد مامان

سلام پسر خوشگلم.چند روز بود که سردرد شدید داشتم یعنی دقیقا از شش روزگی شما.همون روز رفتم درمونگاه فشارمو که گرفت گفت فشارت هفته و واسم سرم نوشت که زدم.از اون موقع به بعد فشار سنج داییم اینا رو آوردیم که هر موقع فشارم رفت پایین برم سرم وصل کنم.خلاصه از اون موقع به بعد هروقت فشارمو میگرفتم یا 12 بود یا 11.خیلی که میومد پایین میشد9. 18روزه بودی که دوباره دچار سردرد خیلی بدی شدم قبلش با فشار سنج فشارمو گرفتم 11 بود ولی دوباره رفتم درمونگاه فشارم شده بود6مشخص شد که اصلا فشارسنج خراب بوده. دوباره سرم و آمپول و دارو نوشت.روز بعدش دختر خالم راحله زنگ زد و به مامانم گفت که ببرش پیش یه متخصص و واسش دعا بگیر.شاید چشم خورده.بعداز ظهرش  دوباره سردرد...
28 مرداد 1393

عکس های نوزادی

  اینم عکس های  آراد اینجا 1روزه بودی   اینجا 10روزه بودی.بهت پستونک دادم یکم مک زدی,دیدی هیچ مزه ای نمیده دادی بیرون(شکموی من) بعدش هرچی گذاشتم دهنت اخم میکردی و تفش میکردی.این اولین وآخرین عکس با پستونک شماست   پسرم قهر کرده کاری که همیشه بعد از خواب انجام میدی و عکس های بعدی ...       ...
20 مرداد 1393

لحظات شیرین

سلام گل پسري.الان که دارم اينو مينويسم تو مث يه فرشته معصوم تو گهواره خوابيدي.قربونت برم ماماني من فرزند آخر خونواده هستم و به اين دليل هيچوقت بعد خودم بچه نديدم که بدونم کي ميخنده,ميشينه و... اما تو هر وقت کاری انجام دادی مینویسم.امروز دوتا اتفاق مهم افتاد اول اینکه صبح وقتی مادرجون بغلت کرده بود و داشت قربون صدقت میرفت برای اولین بار با هوشیاری کامل خندیدی اونم سه بار.قبلا فقط تو خواب میخندیدی.منو مادرجون کلی ذوق کردیم دوم اینکه ظهر وقتی گذاشتمت رو تشکت تو یه تکونی به خودت دادی و غلط خوردی روی شکمت.بازم کلی ذوق کردم پسر گلم در 12 روزگی هم خندید هم غلط خورد.خدایا شکرت به خاطر فرشته کوچولوم ...
18 مرداد 1393

خاطره زایمان من

و اینم خاطره زایمان من ... آرادم گفته بودم که جواب آزمايشم چهارم مياد.اونروز با بابايي رفتيم که جوابشو بگيريم.جواب آزمايش پروتئين ادرارمو+3 زده بود اما دکتر آزمايشگاه گفت با توجه به حجم ادرارت جواب احتمالا غلطه.بايد دوباره تکرار بشه.خلاصه از اون جا که برگشتيم کلي با بابايي بحث کردم من ميگفتم که مطمئنم که جوابش درسته بابايي ميگفت شاید اشتباه باشه.من نگران تو بودم اون نگران من.خلاصه شب همه خوابيدن ومن طبق معمول بيدار بودم والبته سردرد داشتم با دز بيشتر!!اونشب خونه مامانم اينا بوديم خدارو شکر.نزديکاي صبح مامانمو بيدار کردم گفتم مامان سرم ترکيد!!چيکار کنم؟مامانمم دستپاچه شد گفت پاشو بريم دکتر.منم ياد حرف دکترم افتادم که ميگفت اگه پروتئين بالا ...
17 مرداد 1393

فرشته من زمینی شد

سلام دردونه من.تو در تاریخ 1393/5/6 ساعت 6:20 صبح به دنیا اومدی خبر مهم اینکه اسم شما رو در لحظه آخر طی مخالفت شدید دیگران با اسم هیراد,آراد گذاشتیم.قضیش مفصله همونطور که گفتم قرار بود اسمتو هیراد بزاریم.تو به دنیا اومدی و منم چون فشارم بالا بود مرخص نکردن خلاصه بعد از ظهر که بابایی و زن عموهات و بقیه فامیل اومده بودن ملاقات پرسیدن اسمشو میخوای چی بذاری؟منم کلا تو این دنیا نبودم,صدامم از ته چاه در میومد گفتم هیراد.گفت چیییی؟ایراد؟!گفتم نه هیراد.جاریم گفت این چه اسمیه دیگه ما بهش میگیم ایراد!چون عید فطر به دنیا اومده بذار سعید.به وحید هم میاد.دقیقا اگه حال داشتم این کارو باهاش میکردم .من به جز اسمای اماما از بقیه اسامی عربی بدم میاد با ای...
16 مرداد 1393

قیافه تخیلی پسرم

  سلام عزیزم.امروز رفتم یه سایتی عکس خودمو بابارو دادم قیافه تو رو پیشبینی کرد این شکلی میشی حالا نمیدونم این کجاش به من و بابات رفته مخصوصا رنگ چشماش دوست دارم زودتر خودتو ببینم عشخم راستی آدرسش اینه http://makemebabies.com ...
2 مرداد 1393

دلواپسی

سلام گلم.گفته بودم که نگرانم به خاطر ورم پا و سردرد,دیروز رفتم معاینه.وقتی رو وزنه وایسادم چشام گرد شد 4کیلو تو سه هفته اضافه کردم!!!در حالی که تا این ماه آخر من کلا 5کیلو اضافه کرده بودم.دکتر بهم گفت که همراه با ورم سردردوسرگیجه هم داری؟اینو که گفت حالم کلی بد شد گفتم آره.یه چیزایی گفت که اصطلاحات خارجی هم داشت.توقع داشت من بفهمم چی میگه انگار نه انگار که من فقط18 سالمه و دانشجوی مامایی هم نیستم! فقط ازحرفاش کلمه خطرناکو فهمیدم!واسم آزمایش نوشت و گفت واسه سلامتیش بچه باید زودتر ذنیا بیاد شاید سزارین شی.جواب آزمایشم چهارم میاد.تا اونموقع دق میکنم .خدایا خودت بچمو سالم نگه دار.واسه سلامتیش دعا کنید ...
1 مرداد 1393

انتظار

سلام گل پسری.دیروز که از خواب بیدار شدم متوجه شدم نمیتونم درست وحسابی راه برم یه نگاه به پاهام کردم دیدم هرکدوم از پاهام شده اندازه کدو!!!کلی ورم کرده بود.خلاصه به مامانم گفتم اونم گفت باید پیاده روی کنی.اما با این پاها مگه میشه راه رفت؟یه سرچ تو گوگل زدم نوشته بود باید از مصرف نمک و کافئین خودداری کرد.دوش آب سرد گرفت آب زیاد خورد و...در ضمن نوشته بود که اگه ورم همراه با سردرد باشه خطرناکه و باید به دکتر مراجعه شود.دیروز که سردرد نداشتم اما دیشب ساعت 1:30 که واسه بابایی سحری درست میکردم سردردم شروع شد و تا الان ادامه داره.کلی نگران شدم.مشکل اینه که امروز تعطیله و نمیتونم برم پیش دکترم.از هرکی هم پرسیدم میگن طبیعیه.واسه سردردم نگران نیستم نگر...
28 تير 1393

بدون عنوان

                                       سلام جوجوی من!! حالت چطوره.امروز که خیلی تکون میخوردی نکنه تو هم عجله داری زودتر بیای این بیرون و کلی شیطونی کنی.چند روز بود که تکون خوردنات خیلی کم شده بود و این از تو که شبانه روز با حرکات ضربتیت یادم مینداختی که اون تویی بعید بود.واسه همین خیلی نگران شده بودم جالب این بود که هر موقع نگران این میشدم که مثلا چرا امروز تکون نخورد تو فورا یه تکونی به خودت میدادی و از نگرانی درم می آوردی مث همین الان که باز د...
25 تير 1393