لحظات شیرین
سلام گل پسري.الان که دارم اينو مينويسم تو مث يه فرشته معصوم تو گهواره خوابيدي.قربونت برم ماماني من فرزند آخر خونواده هستم و به اين دليل هيچوقت بعد خودم بچه نديدم که بدونم کي ميخنده,ميشينه و... اما تو هر وقت کاری انجام دادی مینویسم.امروز دوتا اتفاق مهم افتاد اول اینکه صبح وقتی مادرجون بغلت کرده بود و داشت قربون صدقت میرفت برای اولین بار با هوشیاری کامل خندیدی اونم سه بار.قبلا فقط تو خواب میخندیدی.منو مادرجون کلی ذوق کردیم دوم اینکه ظهر وقتی گذاشتمت رو تشکت تو یه تکونی به خودت دادی و غلط خوردی روی شکمت.بازم کلی ذوق کردم پسر گلم در 12 روزگی هم خندید هم غلط خورد.خدایا شکرت به خاطر فرشته کوچولوم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی